
تحلیل بنیادی (FA) ارزش ذاتی یک دارایی را با مطالعه عناصر اقتصادی و مالی مرتبط تعیین می کند. در این مقاله نگاهی خواهیم داشت تحلیل بنیادی یک شرکت و سهام آن تجزیه و تحلیل بنیادی به تعیین ارزش واقعی یا “بازار منصفانه” سهام با بررسی سلامت مالی شرکت صادرکننده و همچنین شرایط فعلی بازار و اقتصادی کمک می کند. یک شبه تغییر نمی کند.
تحلیلگران بنیادی هر چیزی را که به طور بالقوه می تواند بر ارزش سهام تأثیر بگذارد، از شرایط کلان اقتصادی مانند وضعیت اقتصاد و محیط صنعت گرفته تا شرایط اقتصاد خرد مانند اثربخشی مدیریت شرکت، بررسی می کنند.
هدف نهایی رسیدن به عددی است که یک معامله گر بتواند با قیمت فعلی یک دارایی مقایسه کند تا ارزیابی کند که آیا توسط معامله گران دیگر ارزش آن کمتر است یا بیش از حد ارزش گذاری شده است.

مبانی تحلیل بنیادی
چندین عنصر اساسی وجود دارد که باید قبل از اعمال تحلیل بنیادی در نظر گرفته شود. آنها به شرح زیر است:
- درآمد و ساختار شرکت
- درآمد شرکت در طول زمان
- درآمد با گذشت زمان افزایش می یابد
- بدهی شرکت
- مدیریت شرکت
- نرخ گردش مالی
تحلیلگران از این شش عنصر برای محاسبه ارزش ذاتی هر دارایی در طول تحلیل بنیادی استفاده می کنند.
برای انجام تجزیه و تحلیل بنیادی، باید چندین مرحله را انجام دهید:
- با فعالیت های شرکت، مدل کسب و کار و … آشنا شوید.
- برای ارزیابی اولیه، از نسبت های مالی استفاده کنید.
- اسناد مالی شرکت را به دقت مطالعه کنید.
- رقبا/رقبای شرکت را شناسایی و تحقیق کنید.
- بدهی شرکت را تحقیق کنید و آن را با رقبا مقایسه کنید.
- پتانسیل های آینده شرکت را بررسی کنید.
تحلیل بنیادی چگونه کار می کند
همانطور که در بالا ذکر شد، تجزیه و تحلیل بنیادی اغلب از دیدگاه کلان تا خرد انجام می شود تا سهام هایی را که به درستی توسط آنها ارزش گذاری نشده اند آشکار شود. بازار.
تحلیلگران معمولاً تحقیقات خود را به ترتیب زیر انجام می دهند تا اطمینان حاصل کنند که به ارزش صحیح بازار سهام می رسند:
- وضعیت کلی اقتصاد
- پتانسیل صنعت خاص
- نحوه معرفی شرکت صادرکننده سهام
در تحلیل بنیادی از سه نوع داده استفاده می شود:
- داده های تاریخی، که به بررسی چگونگی اوضاع در گذشته می پردازد
- اطلاعاتی درباره شرکت که برای عموم شناخته شده است، از جمله اعلامیه های مدیریت و افکار عمومی در مورد شرکت
- اطلاعات عمومی و مفیدی که به طور عمومی شناخته نشده است، از جمله نحوه مدیریت شرکت با بحران ها یا موقعیت های دیگر و غیره.

انواع تحلیل بنیادی
وقتی صحبت از تحلیل بنیادی می شود، چالش در تعریف اصطلاح بنیادی این است که می تواند به هر چیزی مربوط به رفاه مالی یک شرکت، مانند درآمد و سود اشاره کند. مواردی مانند سهم بازار شرکت یا کیفیت مدیریت را نیز می توان در نظر گرفت.
بسیاری از مؤلفه های اصلی را می توان به صورت زیر دسته بندی کرد: کمی و کیفی.
کیفیت
تحقیقات کیفی شامل ارزش برند، اقدامات مدیریتی، نحوه عملکرد شرکت در یک دوره زمانی و سایر جنبه های مرتبط است. اندازه گیری اصول کیفیت دشوارتر است.
کمی
تحلیل کمی یک مطالعه صرفاً مبتنی بر اعداد است که دادههای مالی یک شرکت را در نظر میگیرد و قیمت سهام را از یافتهها ایجاد میکند. مبانی کمی در این زمینه اعداد واقعی هستند. اینها ویژگی های یک شرکت است که می توان آنها را اندازه گرفت. در نتیجه صورتهای مالی مهم ترین منبع داده های کمی هستند. فروش، سود، دارایی ها و سایر معیارها را می توان ارزیابی و تایید کرد.
اگرچه روش ها متفاوت است، اما هر دو برای تحقیق کامل در مورد قیمت سهام شرکت ضروری هستند. ذاتاً تحلیل کیفی و کمی بهتر نیست. چندین متخصص هر دو را در نظر می گیرند.
همچنین دو روش اصلی تحلیلی وجود دارد. اولی یک استراتژی از بالا به پایین است، در حالی که دومی یک استراتژی از پایین به بالا است.
اولی ابتدا متغیرهای کلان اقتصادی را بررسی می کند، سپس به بررسی شرکت خاص می پردازد. از سوی دیگر، دومی ابتدا شرکت را بررسی می کند و سپس تاثیر مسائل کلان اقتصادی بر شرکت را بررسی می کند.
مزایای تحلیل بنیادی
تجزیه و تحلیل بنیادی یک شرکت می تواند به شما کمک کند تا ارزش منصفانه سهام آن را تعیین کنید، که ممکن است همیشه با آن معامله کند یا نباشد. اغلب گران یا کم ارزش است.
پیش بینی حرکات بلند مدت بازار را بهبود می بخشد. معمولاً در معاملات بلندمدت اعمال می شود زیرا به شما امکان می دهد متوجه شوید قیمت سهم. همچنین به شما کمک می کند شرکت های مناسبی را برای سرمایه گذاری پیدا کنید، مانند شرکت هایی که پتانسیل رشد بالایی دارند.
همچنین، با تجزیه و تحلیل بنیادی، معامله گران می توانند تخصص حرفه ای خود را بهبود بخشند، که در تحقیقات سرمایه گذاری بسیار مفید است، زیرا می تواند اطلاعاتی در مورد آینده یک شرکت ارائه دهد.

تحلیل بنیادی در مقابل تحلیل فنی
بسیاری از سرمایه گذاران واژه های تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی را به اشتباه تفسیر می کنند یا از آنها استفاده می کنند.
تجزیه و تحلیل بنیادی یک شرکت تلاش می کند تا مفروضات معقولی در مورد جریان های نقدی شرکت بر اساس نحوه عملکرد اقتصاد، صنعت و شرکت ایجاد کند. این به سرمایه گذار ایده می دهد که شرکت/سهام چقدر ارزش دارد.
تحلیل تکنیکالبا این حال، به داده های بازار داخلی مانند قیمت و حجم معاملات نگاه می کند. هدف تحلیل تکنیکال یافتن الگوها و روندهایی است که مجدداً ظاهر می شوند تا معامله گر بتواند از آنها سود ببرد.
به طور کلی، تحلیل بنیادی دقیقاً برعکس تحلیل تکنیکال است که به دنبال پیش بینی جهت قیمت با ارزیابی داده های بازار گذشته مانند قیمت و حجم است. الگوهای قیمت و اقدام قیمت برای توسعه شاخص ها در تحلیل تکنیکال استفاده می شود. تعدادی از نشانگرها الگوهایی با نام هایی شبیه به شکل آنها تولید می کنند، مانند الگوهای سر و شانه. برخی دیگر از خطوط روند، حمایت و مقاومت استفاده می کنند تا نشان دهند معامله گران چگونه به سرمایه گذاری ها نگاه می کنند و نتایج را پیش بینی می کنند. مثلث متقارن و گوه دو نمونه هستند.
تحلیل بنیادی بر اساس داده های مالی ارائه شده توسط شرکتی است که سهام آن در حال مطالعه است. از داده ها برای تولید نسبت ها و معیارهایی استفاده می شود که نشان می دهد یک شرکت در مقایسه با شرکت های مشابه چگونه عمل می کند.
سلب مسئولیت:
این اطلاعات مشاوره سرمایه گذاری یا توصیه سرمایه گذاری در نظر گرفته نمی شود، بلکه یک ارتباط بازاریابی است. IronFX مسئولیتی در قبال داده ها یا اطلاعات ارائه شده توسط اشخاص ثالث، ارجاع شده یا لینک شده، در این ارتباط ندارد.