
بانک های مرکزی کسانی هستند که در یک اقتصاد پول چاپ می کنند. بنابراین آنها نمی توانند بدون پول تمام شوند، درست است؟ آنها فقط بیشتر چاپ می کنند. اگر بانک مرکزی به همین سادگی بود.
بنابراین، این یک گشت و گذار کوچک در بخش مبهم تسهیل کمی و نرخ های بهره است که ممکن است نشان دهد که محدودیت های بانک های مرکزی برای افزایش نرخ ها کجاست. و زمانی که می توانند شروع به کاهش کنند. یا اینکه چرا اتفاقی که در ماه سپتامبر برای BOE افتاد ممکن است برای بقیه جهان هم بیفتد.
مشکل چیه؟
بانکهای مرکزی همانطور که از نامشان پیداست، بانکها هستند. آنها با انجام کارهای بانکی مانند وام دادن پول، شارژ تراکنش ها و مواردی از این دست پول به دست می آورند. نه برای شهروندان عادی، بلکه برای بانک ها. به همین دلیل است که بانکهای مرکزی اغلب «بانک بانکها» نامیده میشوند. سپس سود بانک های مرکزی به خزانه مربوطه کشورشان داده می شود. اما اگر بانکهای مرکزی پول خود را از دست بدهند، در جهت مخالف اتفاق میافتد: یعنی. دولت باید وارد عمل شود و بخشی از سود را “پرداخت” کند.
چرا فقط پول چاپ نمی کنند؟
به دلیل تفکیک دارایی. این چیه؟ این زمانی است که بانک ها دارایی های خود را جدا از دارایی های مشتریان خود نگه می دارند. بانکها چیزهایی دارند که مالک آنها هستند، مانند ساختمانها و پول خودشان. و از اشیا یا مشتریان محافظت می کنند. بانک های مرکزی هم همین کار را می کنند، اما «مشتریان» آنها بانک ها هستند. بانکهای مرکزی نمیتوانند فقط پولی را که متعلق به مشتریانشان است بگیرند، بلکه نمیتوانند فقط به خودشان پول بدهند.
چرا که نه؟
زیرا اعتماد به سیستم را تحت تأثیر قرار می دهد و کتاب آنها متعادل نمی شود. اما مهمتر از آن، آنها مجبور نیستند. اگر بانک مرکزی نیاز به خرج کردن پول داشته باشد، میتواند این کار را با وعده بازپرداخت آن انجام دهد. از آنجایی که بانک های مرکزی آخرین راه حل هستند، بدهی آنها به اندازه پول است. نیازی به چاپ پول نیست، فقط بدهی صادر کنید.
به این امر «تسهیل کمی» می گویند.
معمولا همه چیز خوب پیش می رود. به جز یک جزئیات کوچک: وقتی بدهی صادر می کنید، باید بهره آن را بپردازید. تا همین اواخر، بانکهای مرکزی بدهی بسیار کمی از این قبیل صادر میکردند. و زمانی که آنها پس از بحران گرانفروشی شروع به خرید کردند، نرخهای بهره واقعاً بسیار پایین بود. پس جای نگرانی نیست
اما اخیراً آنها نرخ ها را به شدت افزایش داده اند که به این معنی است که میزان بهره ای که باید بپردازند در حال افزایش است. به خصوص فدرال رزرو. فدرال رزرو دسته ای از اوراق قرضه خریداری کرد که از آنها به صورت پرداخت بهره سود می برد. آنها همچنین یک دسته بدهی را صادر کردند که بابت آن سود پرداخت می کنند. نتیجه این است که اوراق قرضه دارای نرخ بهره ثابت هستند، در حالی که بدهی فدرال رزرو دارای نرخ بهره متغیر است. تحت یک منحنی بازده عادی، نرخ شناور کوتاه مدتی که فدرال رزرو می پردازد کمتر از نرخ ثابت بلندمدت اوراق قرضه است. اما اکنون منحنی بازدهی معکوس شده است، به این معنی که فدرال رزرو در حال ضرر دادن است. 170 میلیارد دلار تاکنون از دست رفته است.
حالا چی؟
خب مشکل همینه بانک مرکزی هلند اخیراً نامه ای به وزارت دارایی هلند ارسال کرده و هشدار داده است که ممکن است برای پوشش این زیان ها نیاز به دریافت مقداری پول از دولت داشته باشند. اگر بانک مرکزی سعی کند بدهی خود را با بدهی بیشتر بپردازد، نرخ بهره حتی بالاتر می رود. این مشکل برای بانک مرکزی است که سعی می کند نرخ سود را در درصد مشخصی برای اصلاح سیاست تعیین کند.
بنابراین، بله، بانک های مرکزی میتوانست آنها برای حل این مشکل پول چاپ می کنند، اما مشکل دیگری و بدتر ایجاد می کند. دولتها در تلاش هستند تا پرداختهای خود را در شرایط فعلی انجام دهند. در شرایط رکود، درآمد دولت کاهش مییابد و باعث تنگتر شدن وضعیت مالی میشود. به خصوص در اروپا که در آن دولت ها بدهی بالایی دارند. اگر پس از آن مشخص شود که بانکهای مرکزی به میلیاردها دلار برای متعادل کردن دفاتر خود و جلوگیری از مارپیچ نرخ بهره مانند آنچه در بریتانیا در سپتامبر گذشته رخ داد، نیاز دارند، میتواند وضعیت مالی دولتها را در ماههای آینده سختتر کند.